زبان فرانسه از جمله زبان های زنده و شیرین دنیاست که آموختن آن می تواند دلایل متعددی داشته باشد. از آنجایی که این زبان در چندین کشور صحبت میشود و دومین زبان بین المللی رسمی دنیاست، این خود از جمله مهم ترین دلایل مطالعه و یادگیری زبان فرانسه می تواند به شمار آید. بعضا نیز علاقه مند به فراگیری ادبیات ، تاریخ و فرهنگ فاخر فرانسه هستند که در این صورت آموختن فرانسه از جمله ملزومات کار آنها خواهد بود. به هر حال دلایل متفاوتی می تواند وجود داشته باشد که شما را به فراگیری این زبان غنی و کمی دشوار مجاب کند و ناگفته نماند که از آن جایی که این زبان بسیار پر بار است، فراگیری و آموختن آن به تقویت هوش شما نیز کمک وافری خواهد کرد.
در ادامه ی این مطلب قصد داریم تا شما را با شماری از پر کاربردترین افعال زبان فرانسه ، صرف آنها و همچنین بیان تعدادی مثال از کاربرد آنها آشنا کنیم که این آموزش از مهم ترین قدم ها در یادگیری این زبان به شمار خواهد آمد .

1- être ( بودن ) ( to be )

صرف فعل etre

مثال :

1. Je suis iranien.

من ایرانیم.

2. Il est fatigue.

او خسته است.

3. tu ne t’es pas habillé.

تو لباس نپوشیدی.( آماده نشدی)

4. elle s’est levée tard.

او ( مونث ) دیر از خواب برخاست.

5. Mon frère est ingénieur.

برادرم مهندس است.

6. Ils sont à Téhéran.

آنها تهرانند.

7. on est en retard.

دیر کردیم.

8. Tu es parti tôt.

زود رفتی.

9. L’Iran est en Asie.

ایران در آسیاست.

10. Si j’étais descendu, je ne serais jamais remonté.

اگه پایین اومده بودم، دیگه برنمیگشتم.

11. vous êtes tombé hier.

دیروز زمین خوردید ( افتادید ) .

 

2. avoir ( داشتن ) ( to have )

صرف فعل avoir

مثال :

1. j’ai un beau chat blanc.

من یک گربه سفید زیبا دارم.

2. J’ai 22 ans.

22 سالمه.

3. J’aurais échoué si ma sœur ne m’avait pas aidée.

اگر خواهرم بهم کمک نمی کرد شکست می خوردم.

4. Vous avez eu assez de temps.

شما به اندازه ی کافی وقت داشتید.

5. Ayez du respect, s’il vous plaît !

احترام بگذارید ، لطفاً!

6. Il est possible qu’elle ait le cancer.

ممکن است سرطان داشته باشد.

7. Vous en aurez eu assez d’ici demain.

تا فردا به اندازه کافی از اونو بدست میارید.

8. Tu as cassé ton ordinateur.

کامپیوترتو خراب کردی .

9. Le docteur avait plusieurs assistants de recherche.

دکتر چندین دستیار تحقیق داشت.

10. Demain il aura beaucoup de temps.

او فردا وقت زیادی خواهد داشت.

 

3. pouvoir ( توانستن ) ( to be able to / can )

توانستن

 

صرف فعل pouvoir

مثال :

1. Pouvez-vous venir s’il vous plaît ?

میشه بیایید لطفا؟

2. Je pourrai venir demain matin à 10h.

 من می توانم فردا صبح ساعت 10 بیایم.

3. Tu peux dancer et chanter en même temps.

تو میتونی هم بخونی و هم برقصی !

4. Nous pouvons manger une pizza entière.

 ما می توانیم یک پیتزا رو کامل بخوریم.

5. on n’y peut rien si il pleut.

اگه بارون بیاد کاری نمیشه از پیش برد .

6. Pouvez-vous m’aider s’il vous plaît?

 میشه لطفا کمکم کنید؟

7. Elle peut apprendre le Français.

او می تواند زبان فرانسه را بیاموزد.

8. Il est trop fatigué, il en peut plus.

 او بیش از حد خسته است ، دیگر نمی تواند تحمل کند.

9. Saeid peut téléphoner demain.

سعید می تواند فردا تماس بگیرد.

10. Puis-je vous aider ?

میتونم کمکتون کنم؟

 

4. Faire ( انجام دادن ) ( to do / to make )

صرف فعل faire

مثال :

1. Maryam fait la vaisselle.

مریم ظرفا رو میشوره.

2. Nous avons fait beaucoup fait la fête la semaine dernière et nous sommes fatigués.

هفته گذشته خیلی مهمانی گرفتیم و خسته شدیم.

3. Il fait beau.

هوا خوب است.

4. Vous faites le lit.

شما تخت را مرتب می کنید.

5. faites attention à la leçon.

 به درس توجه کنید.

6. On fait de la gymnastique.

ما ژیمناستیک انجام می دهیم .

7. Les voitures dans la rue font tellement de bruit.

ماشینا تو خیابون خیلی سر و صدا میکنند.

8. Il fait chaud.

هوا گرمه.

9. dix et un font onze.

ده به اضافه یک مساوی یازده است.

10. J’ai fait du français à l’université.

 من در دانشگاه فرانسه می خوانم.

 

5. Devoir ( باید ) ( to have to / must )

صرف فعلdevoir

مثال :

1. Je dois partir à 9h.

من  ساعت 9 باید برم.

2. Vous ne devez pas faire ça !

 لازم نیست این کار را انجام دهید!

3. On doit arroser les plantes un ou deux fois par semaine.

 گیاهان باید هفته ای یک یا دو بار آبیاری شوند.

4. Kimia doit téléphoner demain.

کیمیا باید فردا تماس بگیرد.

5. il doive faire beau demain.

فردا باید هوا خوب باشد.

6. Nous sommes fait nos devoirs.

ما تکالیفمونو انجام دادیم/ مشقامونو نوشتیم.

7. Tu dois acheter un cadeau pour moi.

تو باید یه هدیه برای من بخری.

8. Elle aurait dû verrouiller la porte.

او باید در را قفل می کرد.

9. ils doivent être heureux.

اونا باید خوشحال باشند.

10. Ça ne devait pas être long.

این کار نباید خیلی طول بکشه.

 

6. Vouloir ( خواستن ) ( to want / to wish )

vouloir

 

صرف فعل vouloir

مثال :

1. Elles veulent manger de la pizza.

اونا میخوان پیتزا بخورند.

2. Je veux dormir.

میخولم بخوابم.

3. Tu veux plus d’argent.

تو پول بیشتری میخوای!

4. je veux être un pilote.

من میخوام خلبان شم.

5. Il veut me revoir.

او میخواد منو دوباره ببینه !

6. Veuillez vous asseoir.

بشینید لطفا!

7. Venez quand vous voulez.

هر وقت دوست داشتید تشریف بیارید.

8. Qu’est-ce que ça veut dire?

این یعنی چی؟

9. Ils ne veulent pas la voir.

آنها نمی خواهند او را ببینند.

10. voulons-nous rester à la maison aujourd’hui?

امروز میخوایم تو خونه بمونیم؟

 

7. Aller ( رفتن ) ( to go )

aller

صرف فعل aller

مثال :

1. Sara va en Amérique.

سارا به آمریکا می رود.

2. Jusqu’ici tout va bien.

تا اینجا همه چیز خوب پیش رفته.

3. Ça va bien?

حالت چطوره؟ / خوبی؟

4. Il va au marché.

 اون داره میره خرید.

5. allons-y.

بزن بریم!  ( Let’s go )

6. Nous allons au parc .

ما داریم میریم پارک .

7. Tu vas à la fête ?

میری مهمونی؟

8. Je m’en vais.

 دارم می روم.

9. Ils sont allés au salon de coiffure.

اونا رفتند آرایشگاه.

10. Vous iriez faire du shopping.

شما میرید خرید.


یک ستارهدو ستارهسه ستارهچهار ستارهپنج ستاره (1 نظر, میانگین: 5,00 از 5)
Loading...